داستان

 

 

 

ساکورا سومين عضو از اعضاي تيم 7 است ، که نمره هايش ، بينِ ناروتو و ساسکه قرار مي گيرد . که در همه ي جنبه ها معمولي است و از اين لحاظ هيچ جوتسوي قابلِ ملاحضه اي ندارد . ساکورا در طول انيمه بسيار پيشرفت کرده . در ابتدا فقط ساسکه را تحسين مي کرد و به نظر مي رسيد نينجا بودنش را زياد جدي نمي گيرد ، اما تجاربش در نهايت او را تقويت کرد تا جايي که تبديل به يکي از نينجاهاي زنِ تاثيرگذار شد .

 

در ابتدا ، ساکورا شخصيتي دوگانه داشت که معمولا شخصيتِ خوبش را به اطافيانش نشان مي داد اما شخصيتِ ديگرش که به عنوانِ شخصيتِ منفي او بود و بر روي سرش نوشته شده بود " ساکوراي دروني " و احساساتِ واقعي اش را نشان مي داد . ساکورا در برخورد با ديگران شخصيتي مودب و خوشايند داشت ، در حالي که ساکورايِ دروني نشان مي داد او واقعا چگونه فکر مي کند . ساکورا يک نقطه ي احساسي براي ناروتو و ساسکه بود ، جايي که ناروتو به او علاقمند شده بود و هميشه به خاطرِ علاقمنديِ ساکورا به ساسکه ناديده گرفته مي شد که باعثِ ناراحتيِ ناروتو از ساسکه مي شد . ساکورا همچنين مورد توجهِ يکي از گنين ها ، راک لي ، قرار گرفته بود که مدتي کوتاهي پس از ملاقات با ساکورا قول داد تمامِ عمر از او محافظت خواهد کرد .

 

 

 

شخصيتِ ديگري که با ساکورا رابطه دارد و به نوعي رقيبِ او محسوب مي شود ، اينو ست . در کودکي ، بچه هاي کلاس ساکورا را به خاطرِ پيشانيِ بلندش اذيت مي کردند . اينو در مقابل آنها ايستاد و دوست شدند و سالها به همين شکل دوست بودند تا زماني که هر دو به ساسکه علاقمند شدند . هر دو موهاي خود را بلند کردن چون شنيده بودند ساسکه

دختران مو بلند را دوست دارد .

 

اولين ماموريتِ مهم ساکورا در کشورِ موج بود ، جايي که قرار بود يک پل سازِ حرفه اي به اسمِ تازونا (Tazuna) را محافظت کنند . ساکورا در مبارزاتِ اصلي درگير نشد ، اما زماني که بقيه درگير مبارزه بودند او از پل ساز محافظت مي کرد . زماني که به نظر مي رسيد ساکه کشته شده او گريه کرد و قوانينِ نينجايي را که نبايد احساستِ خود را نشان دهيم را شکست . در طي اين ماموريت ، کاکاشي به ساکورا گفت نيازي نيست در کنارِ ناروتو و ساسکه تمرين کند . برخلافِ ناروتو وساسکه که تواناييِ کنترل چاکراي کمي داشتند ، او تواناييِ کنترل چاکرايش را داشت و نيازي نداشت تمرين کند .

 

کاکاشي بعد از آن ساکورا را وارد امتحان چيونين کرد . بعد از برخوردي با اوروچيماروي با لباس مبدل ، ساکورا وظيفه خود مي دانست که از جان ساسکه ، که اوروچيمارو مهر نفرين شده را روي او گذاشته بود ، و ناروتو ، که روي او هم مهري که چاکرايش را متشنج مي کرد گذاشته شده بود ، محافظت کند . در شرايطي که ناروتو و ساسکه بي هوش بودند و گروه سه نفره نينجاهاي صدا به آنها حمله کرده بودند ، کين ، ساکورا را به خاطر موهاي بلندش و اينکه نينجاي بي مصرفي است ، مسخره کرد . کين موهاي ساکورا را مي کشيد و با اين کار قلب ساکورا شديدا متحول شد .

 

با بريدن موهاي خودش توانست خود را از کين آزاد کند و در مقابل هر سه شان جنگيد . نااميدانه سعي مي کرد از تيمش محافظت کند و حتي تا آنجا پيش رفت که نمي خواست با

اينکه زاکو با مشت به سرش مي زند ، دست او را را که با دهانش گرفته بود ول کند . تيم اينو براي کمک رسيد و با اين حال تيم سه نفر نينجاهاي صدا تا وقتي که ساسکه بيدار نشده بود ، عقب نشيني نکردند . ساسکه اول دست زاکو را بعد از اينکه او با غرور از زخمي کردن ساکورا حرف زده بود ، نابود کرد . اما ، ساسکه با آن حالت وحشيانه و خشن باعث شد که ساکورا سعي کند جلوي ساسکه را بگيرد و در آخر توانست او را آرام کند و باعث شد که مهر نفرين شده به جاي قبليش برگردد .

 

 

 

آن مهر هميشه باعث نگراني ساکورا بنود ، و تقريبا باعث شده بود که ساکورا جلوي مسابقه دادن ساسکه را بگيرد . . برخلاف نگراني ساکورا ، ساسکه به مسابقات مقدماتي ادامه داد و در اين زمان کاکاشي مراقب او بود و مهر نفرين شده ي ساسکه را قفل کرد . حريف ساکورا در دور مقدماتي کسي نبود جز اينو . اون دو نفر به نظر با همديگر برابر بودند تا وقتي که اينو کلکي زد و با بردين موهايش و استفاده از آن ساکورا را در جاي خود نگه داشت و از تکنيک تعويض ذهن ها ( Shintenshin ) استفاده کرد تا به ذهن ساکورا حمله کند . با اينکه قصد اينو اين بود که با اينکار ساکورا را از مسابقه خارج کند ، نمي دانست که ساکورا دو شخصيتي است و و قتي شخصيت اصلي ساکورا به خواب مي رود ، ساکورا ي دروني او جاي آن را مي گيرد . با اين کار ساکوراي درون به اينو حمله کرد و او را از ذهنش خارج کرد . دو دختر آخرين ضربه را همزمان به يکديگر زدند که هر دو ناک اوت شدند و مسابقه با تساوي به پايان رسيد .

 

 

 

 

 

ساکورا در دور آخر مسابقات تماشاچيِ مسابقه ساسکه در برابر گارا بود . اما ، وقتي حمله ي دهکده هاي شن و صدا آغاز شد ، به خاطر قدرت ساکورا در کنترل چاکرا ، او توانست فن گسترده ي خواب کابوتو را دفع کند و بيدار بماند . با فرمان کاکاشي ، او ناروتو را بيدار کرد و بعد مي خواست شيکامارو را هم بيدار کند که فهميد او خود را به خواب زده تا با مهاجمين درگير نشود . ساکورا ، ناروتو و شيکامارو ، به همراه سگ کوچکي به نام پاکون که احضار شده بود ، به دنبال ساسکه و گارا رفتند . در اين ماموريت بود که ذهن ساکورا به خاطر خبري مهم فلج شد ... او و پاکون هر دو يک از يک نوع شامپو استفاده مي کردند .

 

 

 

وقتي گارا را پيدا کردند ، او آرام آرام به ترکيبي از انسان و راکوني از شن تبديل مي شد که به دنبال ساسکه بود . وقتي ناروتو آمد ، گارا به ساکورا ، که از ساسکه محافظت مي کرد ، حمله کرد . گارا او را با دستي از شن به درختي منگنه کرد که اين دست لحظه به لحظه ساکورا را محکم تر فشار مي داد . گارا به ناروتو تا وقتي که آن دست ساکورا را بکشد ، وقت داد . خوشبختانه به خاطر اراده نارتو و خواستش براي محافظت از ساکورا و ساسکه که براي اون عزيز بودند ، ناروتو توانست ساکورا را از آن تله مرگ آزاد کند .

 

بعد از امتحان چونين ، تيمِ هفت براي يک ماموريت کوتاه راهي کشور چاي شد که در آنجا با آئويي روکوشو (Aoi Rokusho) که يک خائن فراري بود روبه رو شدند . او قبلا عضوي از کشورِ آتش بود و با دزديدنِ يک شيء مهم از دهکده تبديل به يک خائن به دهکده ي برگ شده بود . توانايي هاي درمانيِ ساکورا باعث نجات هم تيمي هايش و همچنين نجاتِ پسري شد که آئويي او را مسموم کرده بود . از اين زمان ساکورا تبديل به يک نيروي پشتيبان شد به جاي اينکه مستقيما در مبارزه شرکت کند . براي مدتِ زيادي اين آخرين ماموريتِ واقعي ساکورا بود

 

ساسکه ، در همين حين ، به خاطر آخرين مبارزه و شکست سنگيني که از برادرش خورده بود و همچنين تمسخرِ آئويي و از طرف ديگر پيشي گرفتنِ ناروتو که براي او هميشه يک بازنده بود رنجِ زيادي مي کشيد . با اين وجود ساکورا هر روز به او توجه مي کرد و براي او گل مي آورد ، اما ساسکه بشقاب سيبي را که ساکورا آورده بود به طرفي پرت کرد و ناروتو را به يک مبارزه در پشتبام دعوت کرد . ساکورا تنها تماشا مي کرد ، که هر دو با تکنيک هايي که نهايتِ صدمه را بوجود مي آورد به طرفِ هم حمله مي کنند . او خودش را بين آنها پرتاب کرد و در آخرين لحظه به وسيله ي کاکاشي نجات پيدا کرد . بعد از اين اتفاق ، کاکاشي دوباره به او دلداري داد . در همين زمان ساکورا با ناروتو قرار گذاشت چيزي که ناروتو مدت ها به دنبالِ آن بود ، او قصد داشت در اين قرار درباره ي مهرِ نفرينِ ساسکه صحبت کند .

 

 

 

بعد از مدتي که زيرنظرِ تسوناده گذشت ، مهارت هاي درماني ساکورا پيشرفت کرد . زماني که او و ناروتو دوباره در مبارزه براي گرفتنِ زنگ ها با کاکاشي رو به رو شدند ، ساکورا سورپرايزِ ديگري را هم رو کرد . او همچنين رازِ قدرت فوق بشريِ تسوناده را هم ياد گرفته بود و با استفاده از اين قدرت زمين را خورد کرد و کاکاشي را پيدا کرد . خيلي زود آنها در پي ماموريتي مهم که اسير شدن گارا به وسيله ي آکاتسوکي بود راهيِ دهکده ي مخفيِ شن شدند . بعد از رسيدن به دهکده ي شن ، ساکورا توانايي هايش را با نجات کانکورو از سم ساسوري نشان داد .

 

 

 

اينجا بود که آنها با چيو(Chiyo) رو به رو شدند ، زني که مانند يک افسانه بود و ساکورا مثل تسوناده با او هم رابطه اي صميمانه برقرار کرد . تريو(trio) و چيو تحقيقاتي را درباره ربايندگانِ گارا انجام دادند . در راه ، ايتاچي در برابر آنها قرار گرفت ، کسي ساسکه را به خاطرِ رفتارش سرزنش مي کرد . ايتاچي ناروتو را اسير گنجوتسو کرد و ساکورا او را از اين تکنيک رها کرد ، زماني که کاکاشي ايتاچي را گرفتار کرد ناروتو به طرف او حمله کرد و ايتاچي را از بين برد . تازه اينجا بود که آنها متوجه شدند که او ايتاچي نبوده و تنها يکي از زيردستانِ ساسوري بوده که با يک تکنيکِ خاص جابجايي تبديل به ايتاچي شده . تيم ، به گروهِ پشتيباني رسيد که از گاي ، لي ، تن تن و نجي تشکيل شده بود . آنها وارد مخفيگاهِ آکاتسوکي شدند و مبارزه آغاز شد . اگر چه فقط ساسوري و همکارش ، ديدارا در مخفيگاه بودند . ديدارا گارا را يرداشت و ساسوري ماند تا با ساکورا و چيو مبارزه کند .

 

ساسوري و چيو هر دو در کار با عروسک ها به عنوان وسيله اي براي حمله خبره بودند ، اما ساسوري پا را يک قدم جلوتر گذاشت و خود را درون يکي از پوسته هاي عروسک ها مخفي کرده بود . با کمک چيو ، ساکورا آن پوسته را خرد کرد و ساسوري از درون پوسته بيرون آمد و خود را نشان داد . اما اينکار فقط با عث شد که آنها چيزهاي عجيب تري ببينند چون ساسوري يک عروسک ديگر احضار کرد : عروسک مجهز شده با انواع اسلحه هاي کازکاگه ي سوم . علاوه بر تغييراتي که ساسوري روي عروسک اعمال کرده بود ، کازه کاگه توانايي هايي که در زمان حياتش داشت حفظ کرده بود که همان قابليت حرکت دادن بُراده هاي آهن بود و اين توانايي با سم مهلک خود ساسوري مخلوط شده بود .

 

ساسوري جواب حرکت ساسوري را با احضار دو عروسک داد : عروسک هاي پسرش و همسر او که والدين ساسوري بودند . مبارزه با کازه کاگه بسيار سخت بود چون هم توانست زخم هاي سمي ايجاد کند و هم توانست با استفاده از براده هاي آهن عروسک هاي والدينش را از کار بيندازد . اما ساکورا توانست با ضربه اي در آخرين لحظات ، عروسک کازه کاگه سوم را تکه تکه کند . حرکت بعدي ساسوري سورپرايز بزرگي بود . با کنار گذاشتن شنلش ، او روي کابلي با انتهاي نيزه اي ايستاد که اين کابل درون شکمش جمع مي شد ، داس هايي مثل پنجه از پشتش بيرون زده بود و ساير اسلحه هايي که روي بدنش بکار برده بود - ساسوري يک عروسک زنده بود . چيو برگ برنده اش را رو کرد ، تکنيک مخفي سفيد : مجموعه ده عروسک ، ده عروسک که هر کدام با يک انگشت کنترل مي شدند . ساسوري جواب اين حرکت را با تکنيک خودش ، تکنيک مخفي قرمز داد و صفحه اي را که روي سينه اش ساخته بود ، باز کرد . 100 رشته ي چاکرا از آن صفحه بيرون آمد و هر کدام به يک عروسک وصل شد ، و بااين کار مجموعه 100 تايي عروسک هايي را که بدست آورده بود ، نشان داد .

 

 

 

 

 

با اينکه کيفيت عروسک هاي چيو از کميت عروسک هاي ساسوري بهتر بود ، باز هم خطر زيادي بود و ساکورا بايد اين کمبود را جبران مي کرد . چيو سي اي به ساکورا داد که ساکورا توانست آن را به سمت ساسوري پرتاب کند و او را به ديوار بچسباند و چاکرايش را مهر کند . عروسک ها و بدن ساسوري همگي بي حرکت به زمين افتادند . اما ساکورا در آخرين لحظات فهميد که بدن ساسوري خالي بود : هيچ چشمي نداشت و استوانه اي که نام ساسوري به روي آن نوشته شده بود در جاي خود نبود . قبل از اينکه ساکورا بتواند واکنشي نشان دهد ، عروسکي ديگر که صورت و استوانه ي ساسوري را داشت ، ناگهان با شمشير به چيو حمله کرد . ساکورا خود را جلو انداخت و ضربه کشنده ي شمشير سمي به او خورد . بعدچيو خيلي سريع آخرين پادزهر را به ساکورا تزريق کرد . ساسوري عقب کشيد و با باز کردن دست عروسک ، شمشير مخفي ديگري را بيرون آورد . وقتي با سرعت براي ضربه دوم حرکت کرد ، ناگهان ايستاد ، در حالي که دو شمشير ، استوانه ، آخرين عضو بدن ساسوري را شديدا مجروح کرده بودند .

 

 

 

 

ساسوري با نگاهي غضبناک گفت که زخمي را که به ساکورا وارد کرده هيچ تکنيک درماني اي نمي تواند درمان کند . چيو گفت که تکنيکي دارد استفاده مي کند ، يک تکنيک معمولي درماني نيست ، بلکه تکنيکي است که نيروح حيات را منتقل مي کند . چيو گفت که اين تکنيک را در اصل بخاطر ساسوري درست کرده بود ، تکنيکي که حتي مي توانست يک عروسک را زنده کند . ساسوري فهميد که اين تکنيک مي توانسته والدين مرده اش را زنده کند و ساسوري فقط زير لب گفت " رقت انگيزه " ، و با اين جمله مي خواست آن تکنيک و بي عقلي چيو را براي استفاده از اين تکنيک ، مسخره کند . چون خون زيادي از سينه ي ساسوري رفته بود ، کنترلش را از دست داد و به زمين افتاد البته بعد از اينکه براي ساکورا درباره فايده هايي که بي احساس بودن به او مي داد که باعث ناميرايي او مي شد ، حرف زده بود . قبل از اينکه بميرد به ساکورا گفت که قرار بوده يکي از جاسوس هايش که به عنوان زيردست اوروچيمارو کار مي کند را در جايي ملاقات کند .

 

در همين زمان کاکاشي و ناروتو ديدارا را شکست دادند و گارا ، که به نظر مرده بود را ، به جاي امني بردند . چيو آخرين نيروي حياتش را به گارا منتقل کرد و به ساکورا گفت که مي تواند از تسوناده هم جلو بزند . کمي بعد ، ساکورا پيکر بي جان چيو را در آغوش گرفته بود . وقتي نينجاهاي دهکده مخفي برگ رفتند ، ساکورا دستي روي قبر چيو کشيد و براي آخرين بار با او خداحافظي کرد .

 

بعد از اينکه آنها به خانه برگشتند ، ساکورا گزارش جاسوسِ ساسوري را براي تحقيقات بيشتر داد . ناروتو و ساکورا خود را در حالي يافتند که دو شخصيتِ جديد به گروهشان اضافه شده بود ، يکي جانشيني کاکاشي ، که به عنوانِ رهبر وارد گروه شده بود با اسم مستعارِ ياماتو و ساي شخصيت رُک و بي احساس که او نيز اسم مستعار داشت . سه عضو گروه به همراهِ ياماتو که خود را به شکلِ ساسوري در آورده بود به ديدارِ جاسوس رفتند و همگي شوکه شدند ، جاسوس کسي نبود جزء کابوتو ... و زماني که خود اروچيمارو را همراه او ديدند بيشتر شوکه شدند . کابوتو به طرفِ ساسوري حمله کرد و مي خواست چهره ي واقعي او را ببيند در حالي که نمي دانست ياماتو درونِ عروسک ساسوري است .

 

 

اروچيمارو به کابوتو گفت که اين چهره ي واقعيِ ساسوري نيست و ناروتو ، ساکورا و ساي را دعوت کرد که از مخفيگاهشان بيرون بيايند . زماني که اروچيمارو صحبت مي کرد ناروتو عصباني شد و ساکورا از موجِ چاکرايي که کيوبي آزاد کرده بود به طرفي پرت شد . ساکورا تقريبا از روي پل به پايين پرت شده بود و زخمي برداشته بود که به نظر جدي بود . وقتي اوروچيمارو و ناروتو با هم روبرو شدند ، ياماتو کارهايي کرد تا اوروچيمارو ، کابوتو و ظاهرا ساي را تعقيب کند . در زمان براي بهبود زخم ها ، ساکورا از توانايي درمانيش استفاده کرد تا ناروتورا درمان کند . ياماتو از اين فرصت استفاده کرد تا به ساکورا بگويد که احساساتش را از نارتو مخفي نکند . ساکورا از برداشتي که ياماتو ازشخصيتِ او مي کند ، دست و پايش را گم مي کند اما چون ناروتو به هوش مي آيد ، وقت نمي کند جواب ياماتو را بدهد .

 

 

 

 

 

تيم بعد از آن به دنبال هدف خود حرکت مي کنند . با وجود اينکه جسدي ساختگي شبيه ساي ، در سر راه آنها به دار آويخته شده ، آنها گول نمي خورند و بعد از مدتي به يکي از پايگاه هاي موقت اوروچيمارو وارد مي شوند . تيم تقسيم مي شود و به دنبال سرنخ ، سلول ساي را پيدا مي کنند و کابوتو را دستگير مي کنند . اما ، ناگهان پايگاه منفجر مي شود و وقتي ساکورا به خود مي آيد مي بيند که ساسکه بالاي صخره به او نگاه مي کند .

 

 

 

ساکورا ، گنيني از دهکده مفخي کونوها ، هم تيميِ اوزوماکي ناروتو ست . با اينکه ناروتو عاشق اوست ، ساکورا به او محل نمي گذارد . در عوض ، ساکورا تمام حواسش پيش اوچيها ساسکه است . اما مثل همان حسي که ساکورا به ناروتو دارد ، ساسکه هم فکر مي کند که مزاحم تر از ساکورا پيدا نمي شود .

هارونو ساکورا با تيمش در مسابقات چيونين شرکت مي کند . در ضمن مرحله دوم مسابقات ، اوروچيمارو حرکت خود را آغاز مي کند و مهر نفرين شده اش را روي گردن ساسکه مي گذارد . اوروچيمارو ناروتو را هم زخمي مي کند . حالا وظيفه ساکورا بود که از آن دو محافظت کند که در همين وقت تيم سه نفره نينجاهاي صدا به آنها حمله مي کنند. ساکورا مي فهمد که در ماموريت هاي قبلي کمک زيادي نکرده ولي اينبار بايد خود را ثابت کند . او با گنين ها مي جنگد ولي حرف آنها نمي شود . بعد از اينکه تيم اينو مي آيد ، ساسکه بيدار مي شود و تيم نينجاهاي صدا را با قدرت جديد مهر نفرين شده اش دور مي کند . بعدها در دور سوم مقدماتي ، ساکورا در برابر اينو قرار مي گيرد . هر دو دختر به شدت با همديگر حس رقابت دارند و مي خواهند توجه ساسکه را جلب کنند . به همين خاطر آنها با تمام توان با هم مي جنگند و در آخر هر دو همديگر را ناک اوت مي کنند و مسابقه با نتيجه تساوي به پايان مي رسد و هر دو از دور مسابقات حذف مي شوند .

 

به خاطر حذف از مسابقات ، ساکورا مجبور است مبارزه هاي ناروتو و ساسکه را با حريفان از جايگاه تماشاچي ها ببيند . وقتي کابوتو مي خواهد با گنجوتسو ، تماشاچي ها را خواب کند ، ساکورا با فن از بين بردن گنجوتسو ، بيدار مي ماند . با کمک شيکامارو که او نيز توانسته بيدار بماند ، ناروتو را بيدار مي کنند و به دستور هاتاکه کاکاشي ماموريت مي گيرند که به دنبال ساسکه ، که خود به دنبال گارا رفته ، بروند . وقتي آنها به گارا مي رسند ، گارا از حالت نصفه شوکاکو ي خود استفاده مي کند و ساکورا را به درختي مي دوزد . با زياد تر شدن فشار شن ها ، او آرام آرام هوشياري اش را از دست مي دهد . ناروتو وقتي مي بيند که يکي از عزيزانش در حال مرگ است ، با گارا مي جنگد و در آخر او را شکست مي دهد و ساکورا را نجات مي دهد .

 

بعد از حمله و ظاهر شدن برادر ساسکه ، ايتاچي ، ساسکه آرام آرام عصباني مي شود و به دنبال قدرت کشيده مي شود . وقتي ساکورا مي فهمد که ساسکه مي خواهد کونوها را

ترک کند و پيش اوروچيمارو برود ، به ساسکه التماس مي کند که از کونوها نرود . ساکورا با گريه به او مي گويد که مي تواند به ساسکه کمک کند رد برادرش را بگيرو و او را شکست دهد . ساسکه کمي به خاطر حرف هاي او متحول شد ولي او تصميم خود را گرفته بود . او ساکورا را بيهوش کرد و از دهکده فرار کرد . ساکورا تصميم گرفت که در دهکده بماند چون به قول ناروتو براي برگرداندن ساسکه همراه تيمي از گنين ها ايمان داشت . ناروتو نتوانست و ساکورا ناراحت شد ولي ساکورا با خود کلنجار مي رفت که چرا اينقدر براي دوستانش و ساسکه به درد نخور بوده است . با تصميمي بزرگ او پيش تسوناده رفت و از تسوناده خواست او را به شاگردي بپذيرد .

ساکورا از حرف هاي پر از غرور کاکاشي درباره ي قدرت ساکورا آگاه بود و به همين خاطر به ساکورا هشدار داد که تمارين او سخت خواهد بود . ساکورا گفت که آماده است و راهش را به عنوان شاگرد هوکاگه پنجم آغاز کرد . بعد از سه سال ، ساکورا مهارت هاي درماني ياد گرفت و با استفاده از کنترل چاکراي خوب خود توانست به نوعي " اَبَر " قدرت ، مثل قدرت تسوناده دست بيابد . ساکورا از اين قدرت ها در مبارزه دهکده شن در برابر آکاتسوکي و پيدا کردن مخفي گاه اوروچيمارو استفاده کرد .

 

 

مروری سریع بر زندگی نامه ی ساکورا

 

 

 

(همه تاریخ ها تقریبی -- هیچ جدول زمانی را ببینید جامع وجود دارد.)

 

 

12 سال قبل از شروع انیمه : تولد ساکورا

6 سال قبل از شروع انیمه : پیوستن به آکادمی نینجایی

شروع انیمه : فارغ التحصیلی از آکادمی

6 ماه بعد از شروع انیمه : ورود به امتحانِ چونینی ، تصمیم گرفتن برای بهترین نینجای زن شدن

7 ماه بعد از شروع انیمه : همکاری با ناروتو و شیکامارو برای پیدا کردنِ ساسکه ، گیر افتادن به وسیله ی گارا

9 ماه بعد از شروع انیمه : التماس به ساسکه برای ترک نکردنِ کونوها ، در خواست از تسوناده برای آموزش دادن به او بعد از اینکه ناروتو در ماموریتِ بازگرداندنِ ساسکه شکست خورد

3 سال و 2 ماه بعد از شروع انیمه : افزایشِ توانایی های درمانی و قدرتش ، قبول شدن در امتحانِ چونینی

3 سال و 3 ماه بعد از شروع انیمه : ملاقاتِ دوباره ی ناروتو ، سفر به کشورِ رودخانه برای نجاتِ گارا ، جنگیدن با ساسوری به کمک چیو ، سفر به کشور چمن برای ملاقاتِ جاسوسِ ساسوری ، ملاقات دوباره ی ساسکه

3 سال و 5 ماه بعد از شروع انیمه : سفر با تیم 7 و 8 برای پیدا کردن و دستگیریِ ایتاچی

3 سال و 6 ماه بعد از شروع انیمه : کمک برای دفاع از کونوها در طول حمله ی پین 

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: